يادداشتهاي پراکنده

ساخت وبلاگ
از بودن و نبودن آدمها می آیند و می روند. چه باقی می ماند؟ در کجا؟ اگر حافظه دیگر آدمها را که خود از بین رفتنی است کنار بگذاری، دیگر چه باقی خواهد ماند. میترسم از اینکه باور کنم هیچ چیز نیست و با خود بزرگ پنداری مفرط گمان میبریم یا دست کم امیدواریم با مردن تمام نشویم و چیز دیگری جای دیگری باشد که حضورمان ادامه پیدا کند و باز هم باشیم. + تاريخ یکشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت ۱۰:۲۶ ب.ظ نويسنده اميد اميدي | يادداشتهاي پراکنده...
ما را در سایت يادداشتهاي پراکنده دنبال می کنید

برچسب : بودن,نبودن, نویسنده : delica6492o بازدید : 109 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:39

برنامه را می ریزند. چای و آب را نیز. کوه هم گاهی ریزش میکند مانند دل من. هر چیز که به کوچکتر از خود خرد میشود، ریخته شده است. مراد از برنامه ریزی شکستن یک کار بزرگتر است به اجزاء سازنده آن که اگر جز این باشد راه به جائی نمیبرد، چنانکه شکستن کوه به ذرات سنگ و ریز کردن آن. باید آنچه داری بریزی روی میز تا معلوم شود چه در انبان داری. چنانکه دانه ها را بر زمین می ریزند اما اجسام یکپارچه را بر زمین می افکنند. بیختن جدا کردن ذرات ریز و درشت از یکدیگر است و آبیختن (آمیختن) درهم کردن آنها. چنانکه کندن داریم و آکندن. بردن و آبردن (آوردن). سائیدن در گیر کردن دو چیز با هم است و آسایش کنایه از جدا کردن چیز يادداشتهاي پراکنده...
ما را در سایت يادداشتهاي پراکنده دنبال می کنید

برچسب : واژه,پردازی,دوباره, نویسنده : delica6492o بازدید : 108 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:39

رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل

از کاروان چه ماند، جز آتشی به منزل

دیر رسیدم مانند همه عمر که دیر رسیدم به فهم ارزش برخی کلمات و بعضی لحظه‌ها. چه دیر بوسیدن دستش را یاد گرفتم و چه دیر ارزش بودن در کنارش را دریافتم. همیشه دیر، همیشه ای کاش و همیشه حسرت...


نیمه اولین ماه تابستان مانند نیمه اولین ماه زمستان برایم دردناک شد و داغ بر دلم نهاد.

يادداشتهاي پراکنده...
ما را در سایت يادداشتهاي پراکنده دنبال می کنید

برچسب : رفتی, نویسنده : delica6492o بازدید : 139 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:39